با عزتالله فولادوند درباره دو كتاب از جان لاك و جان استوارت ميل
ليبرالها منتشر شدند
فرناز معيريان
۱- دو كتاب به تازگي از انتشارات روشنگران روانه بازار شده است؛ رسالهاي درباره آزادي با نوشته جان استوارت ميل (تجديد چاپ) و رساله دوم درباره دولت نوشته جان لاك. به بهانه چاپ اين دو كتاب نشستي در اين انتشارات با حضور عزتالله فولادوند برگزار شد. اين نوشتار گزارشي است درباره اين نشست.
فولادوند ابتداي نشست «جان لاك» اين انديشمند معتقد به سنت يهودي - مسيحي را معرفي كرد: ظهور جان لاك به عنوان انديشمندي بسيار تاثيرگذار در حوزه انديشه سياسي (فلسفه سياسي) را بايد در بازه زماني زندگي او بررسي كرد؛ جنگ كليسا و سلطنت در حوزه كسب قدرت سياسي در انگلستان قرن هفدهم. لاك اين رساله را در بطن اين شرايط نگاشت. لاك يك پروتستان معتقد به اصول مذهبي بود و اين رساله با استناد به متون مذهبي مورد اعتقاد لاك نوشته شده است يعني عهد عتيق. اهميت اين رساله از اين روست كه تاثيرات بسزايي در قانون اساسي امريكا و انقلاب صنعتي بريتانيا داشته است. بايد اذعان داشت اين اثر تحت تاثير الهيات پروتستاني بوده. لاك در پرتو «اخلاق پروتستاني»، اخلاق كار زياد، قناعت و پسانداز به تئوريزه كردن مفاهيم لوتري در بستر فلسفه سياسي پرداخت. پس از او، «آدام اسميت» با همين رويكرد اين مفاهيم را وارد حوزه «اقتصاد سياسي» كرد. يعني اهميت حق مالكيت و آزادي، تا جايي كه رقابت كامل حكمفرما باشد و نه انحصارهاي بزرگ و دست نامرئي بازار كه عدالت و تعادل در مكانيسم بازار را تعيين ميكنند. در ابتدا تاكيد لاك بر «حق مالكيت بر زمين» بود، اما با گسترش اقتصاد و انقلاب صنعتي اين حق به سطوح مالكيت بر ابزار توليد و نيروي كار و... ارتقا يافت.
با توجه به اشارات مترجم در مقدمه كتاب، در زمان نگارش اعلاميه استقلال امريكا، پدران امريكا؛ جفرسون، واشنگتن و ديگران گويي در محضر لاك بودهاند، البته اين پدران يك حق به حقوق سهگانه لاك يعني «حق حيات»، «حق آزادي» و «حق مالكيت» اضافه كردند و آن «حق خوشبختي» است. يعني هر فرد در جامعه بايد و ميتواند خوشبخت باشد و به دنبال خوشبختي برود. فولادوند ميگويد: «نكته جالب توجه در مورد قانون اساسي امريكا اين است كه بعد از گذشت دويست و اندي سال بدون تغيير باقي مانده است. در حالي كه براي مثال فرانسه جمهوري پنجمام، آلمان بارها و بارها قانون اساسياش را تغيير داده و انگلستان هم كه اساساً قانون اساسي ندارد.»
عزتالله فولادوند معتقد است: «اگر بخواهيم شعار و برنامه سياسي ليبراليسم كلاسيك يعني ليبراليسم مبتني بر آراي لاك و استوارت ميل را در جملهاي خلاصه كنيم، آن نبود مانع در برابر فرد به شرط عدم اخلال و تجاوز به حقوق ديگران است.» با شروع انقلاب صنعتي و در پايان قرن نوزدهم آغاز ناكارآمدي تفكر «حق مالكيت» جان لاك گويي فراميرسد و طرفداران نظريات عدالتمحور بيشتر ميشوند. اين ازدياد مخالفان ليبراليسم و سرمايهداري افسارگسيخته ناشي از عملكرد نامناسب و لجامگسيخته مالكيت خصوصي در اين برهه زماني است؛ وضعيت اسفناك كارگران كارخانهها، ساعات طولاني كار (بعضاً تا 16 ساعت) و مرگ و مير زنان كارگر به دليل فشارهاي كار در كارخانههاي انگلستان. نتايج مبارزات دگرانديشان و مخالفان اين نوع سرمايهداري كه هيچ حق حياتي براي فرد بيكار و بدون سرمايه و ابزار توليد قائل نبود، منجر به پيدايش بيمههاي بيكاري، بازنشستگي و چترهاي حمايتي شد و به اين ترتيب ليبراليسم قرن بيستم با وارد كردن برخي آراي سوسياليستها، به گونهاي وصله پينهاي سعي در بهبود وضعيت كرد.
۲- فولادوند پيرامون «درباره آزادي» جان استوارت ميل و مترجم آن محمود صناعي گفت: به بهانه تجديد چاپ كتاب گريزي مختصر به شرحي از زندگي مترجم را لازم ديدم. جناب دكتر صناعي ليسانس حقوق خود را از دانشگاه تهران اخذ كرد و رهسپار لندن شد. در آنجا در دانشگاه لندن مدرك دكتراي خود در روانكاوي را گرفت. وي همواره علاقه خود به مقولات فلسفي را حفظ كرد. ايشان پس از بازگشت به ايران به رياست دانشسراي عالي منصوب شد. او از اصحاب مجله سخن بود. از ايشان ترجمههاي ارزندهاي از لاك، جان استوارت ميل و هابز به جا مانده است. يكي از درخشانترين ترجمههاي ايشان «درباره آزادي» استوارت ميل است، هم از اين رو كه متن مهمي است و هم به لحاظ برهه تاريخي كه ايشان اين متن را ترجمه كردند يعني پس از كودتاي 28 مرداد؛ زماني كه حتي فكر كردن به «آزادي» ميسر نبود. ايشان در مقدمه كتاب ميگويند: «آزادي بدون تربيت مردم براي آزادي ميسر نيست.»
فولادوند سپس به كتاب «درباره آزادي» ميپردازد. اين كتاب مخاطبش دولتها و دارندگان قدرت سياسي نيست بلكه مردم را خطاب قرار داده است. ميل چنين آغاز ميكند: «موضوع اين گفتار آنچه آزادي اراده يا اختيار خواندهاند و متاسفانه آن را در مقابل نظريهاي كه به خطا جبر فلسفي نام يافته قرار دادهاند، نيست، بلكه آزادي مدني و اجتماعي است. به عبارت ديگر نوع و حدود قدرتي است كه جامعه ميتواند به صورت مشروع به فرد اعمال كند.»
در اين كتاب به شرح آزادي فرد و فرديت نهتنها در مقابل قدرت دولت بلكه در برابر استبداد اكثريت پرداخته ميشود. ميل معتقد است استبداد اكثريت بسيار خشنتر و موثرتر از قدرت دولت است يعني فشار افكار عمومي بر فرد سنگينتر و طاقتفرساتر است. «استوارت ميل» معتقد است فرد ميتواند دگرانديش باشد و زندگي عجيب و غريب داشته باشد و فشار افكار عمومي نبايد به او آسيبي برساند، به عبارتي او زير فشار نگاه اكثريت له نشود.
ميل در اين مورد به آراي «توكويل» بسيار نزديك است. بنا به نظر توكويل دموكراسي امريكايي به مردم آزادي سياسي نسبتاً خوبي داده است اما از سوي ديگر مردم امريكا با خطر همرنگي با جماعت يا به عبارتي اكثريت روبهرو هستند. از اين منظر به اعتقاد من امروزه با گسترش وسايل ارتباط جمعي و فراگير شدن رسانهها انسان بيشتر از هر زمان ديگري با خطر همرنگ شدن بيش از پيش با اكثريت روبهرو است.
استوارت ميل در اين كتاب به اين نكته ميپردازد كه ما هرگز نميتوانيم مطمئن باشيم يك عقيده مخالف كذب است، اگر ثابت هم كنيم بايد اين فرد حق ابراز اين عقيده مخالف را داشته باشد. وقتي اعتقاد دارد در جوامعي كه سنتباور هستند، آزادي فرد نبايد در تقابل با سنت قرار گيرد او به نوعي تلفيق سنت و آزادي فرد معتقد است و انقطاع كامل فرد از سنت را نميپذيرد.
در پايان عزتالله فولادوند اشاره داشتند استبداد انگلستان در هند جز در دو مورد كه موجب شرمساري انگلستان شد در باقي زمان استعمار و حين مبارزه استقلال گاندي و نهرو همواره بدون خشونت و خونريزي بوده است و اين مورد را به حساب تاثير آراي ميل در انگلستان ميگذارند. ايشان مثالي هم براي اين مدعا ميآورند كه «برنارد شاو» در همان مقطع تاريخي در دفاع از مبارزات گاندي مينوشت. «ميل» در باب شرح و بسط مفهوم آزادي در باب معضلات استبداد اكثريت و مفاهيمي از قبيل تلفيق سنت و آزادي فردي كارهاي بزرگي انجام داده است و خواندن «درباره آزادي» وي براي افرادي كه ميخواهند با اين مفاهيم آشنا شوند گامي موثر است.
اما از اين منظر كه گفتار جان استوارت ميل و شرح او از آزادي منجر به عدم استفاده از خشونت در مبارزات استقلال هند شده جاي ترديد است زيرا تاريخ گوياي اين مدعاست كه عملكرد خشونتگريز گاندي و تاكيد وي بر مبارزه بدون خشونت بود كه موجب عدم اعمال خشونت از سوي استعمارگران شد و در مواردي كه انقلابيون دست به كوچكترين خشونتها زدند برخورد انگليسيها برخورد سخت و همراه با خونريزي زياد بوده است.
0 نظر:
ارسال یک نظر