ما به وودي آلن عادت داريم
گيسو فغفوري
عكس وودي آلن با تاجي كه بر سر دارد، خواننده را دعوت به خواندن كتابي ميكند كه نيويوركتايمز چنين توصيفش كرده است: «پرواز باشكوه طنز در خيال». خنديدن با اين داستانهاي كوتاه و مدرن همان دستمايه ناچيزي است كه از نظر فلاسفه هنگام خنديدن نياز است. طنز عنصر تكراري داستانهاي مردي است كه وجهه كارگردانياش بيشتر مطرح است. داستانهايي غيرمتداول، دعوت به متفاوت بدون بيهيچ ادعايي. وقتي مخاطب داستان را ميخواند، بيدعوت وسط يك ماجرا پرتاب ميشود. ممكن است وسط مراسم افتتاحيه شب اول اپرايي باشد يا يك مجلس ختم. اما اين تازه آغاز ماجرا است. با رديف شدن جملات است كه تئوريهايي درباره زندگي كردن مانند: « آدمها بر دو دستهاند يا خوب يا بد. خوبها بهتر ميخوابند و بدها از زمان بيدار بودن خود بيشتر لذت ميبرند». اين نه آغاز يك سخنراني است نه يك مقاله علمي. فقط بيان يك نكته است از زبان شخصيت اصلي داستان درباره مردي كه تصميم گرفته بود جاسوس حرفهاي شود و يكي از سرگرميهايش اين بود كه مردم را وادارد به زبان دانماركي پارس كنند. خواننده با مسائلي كه بارها در زندگي خود داستان يا نكتهاي دربارهاش شنيده است مواجه است. نويسنده اما مسير را عوض ميكند. به راحتي آلن ميشود، سقراط. قرار است شوكران را بنوشد اما داستان فرق دارد. او دوست ندارد اين كار را انجام دهد حتي بحث منطقي هم انجام ميدهد. استدلالهاي امروزي ميكند و اعلام ميكند نه ترسو است نه قهرمان. اين همه اتفاقي نيست كه براي شخصيت داستان «توجيه بنده» ميافتد. در ماجراي «فصل كاگل ماس» شخصيتهاي داستان از دست نويسنده فرار ميكنند و به اين طرف و آن طرف ميروند. نويسندهها و فيلمنامهنويسها هر چند وقت يك بار اين شجاعت را پيدا ميكنند تا شخصيتها را وارد دياري واقعي كنند و نويسنده را وارد دنياي داستان. حتي وودي آلن نيز در يكي از آخرين فيلمهايش اين كمد زمان را قرار داده بود. انواع سخنرانيها در اين داستان به اين بهانه صورت ميگيرد همچون توصيف مراسم زرورقي اسكار. داستانهاي پستمدرن مجموعه ضربه آخر را در پاراگراف يكي مانده به آخر ميزنند. ممكن است مرگ باشد يا آتشسوزي كمد يا خوردن جام شوكران. اما حيف كه متن يك پاراگراف ديگر هم ادامه دارد. همان پاراگرافي كه نشان ميدهد همه مردم بدون توجه به آن اتفاقها زندگي خود را ادامه ميدهند. مثل همه مردم در همه روزها.
عوارض جانبي
وودي آلن
لادن نژادحسين
نشر بيدگل
138 صفحه
0 نظر:
ارسال یک نظر