در عرصه مطبوعات
يونس تراكمه
هوشنگ گلشيري در مقدمه شماره اول ماهنامه «كارنامه» تعريف و باور خودش را از نشريههاي ادبي اينگونه بيان ميكند: «... توضيحاً اينكه وقتي كسي عهدهدار يك نشريه ميشود، اگر وابسته به حلقهاي، هيات تحريريهاي، شوراي نويسندگاني نباشد آنچه منتشر خواهد كرد، كشكولي خواهد بود، نظير همه اين مجموعههاي بهكوشش فلان اين سالها، يا حتي مجلات ادبي ما.»
همه چيز با «جُنگ اصفهان» شروع شد؛ در جمع بودن، بر سر جمع خواندن و با جمع حركت كردن. از همينجا، و حركت در اين مسير است كه گلشيري به تعريف و توقع خودش از فعاليتهاي مطبوعاتي ميرسيد. در ميان شاعران و نويسندگان معاصر، شاملو بيشترين حضور را در عرصه مطبوعات ادبي و فرهنگي داشته است. منتها تفاوتي اساسي بين فعاليتهاي مطبوعاتي از نوع شاملو و نوع گلشيري وجود دارد.
شاملو هميشه سردبير بود حتي در نشرياتي كه خودش باني راه انداختنشان ميشد. هر چند بهقول دريابندري گاهي هم باعث و باني تعطيلي آن نشريات بود. و چون آدم بزرگي بود معمولاً نشريات ماندگاري منتشر ميكرد.
اما گلشيري مجلات و ماهنامههاي ادبي را مكمل و محلي براي ارائه فعاليتهاي جمعي و جلسات ادبياي كه راه ميانداخت ميدانست. گلشيري قائل به اين امر بود كه فرهنگ در فضاي فرهنگي رشد ميكند، و نه در پستوي خانههاي تكتك اهل فرهنگ؛ و اين باور ريشه در اوايل دهه 40 و آن حركتهاي اوليهاي كه منجر به جلسات و نشريه «جُنگ اصفهان» شد، دارد.
قصه «جُنگ اصفهان» را گفتهاند، هم گلشيري گفته و هم ديگران؛ قصه انجمن ادبي صائب اصفهان و آن جوانهايي كه تشنه حضور در جمع بودند و حركتي كه به تدريج در جلسات «جُنگ اصفهان» تعريف شد. همه باورهاي گلشيري در كارهاي مطبوعاتياش در همين جلسات و اين مجله شكل گرفت. «جُنگ اصفهان»، بهقول خود گلشيري كشكولي نبود كه تعدادي شاعر و نويسنده، هر از چند ماهي، مطالبشان را روي هم كنند و شمارهاي منتشر كنند. آن رابطه دوسويه بين جلسات جُنگ و نشريه جُنگ منجر شد به اينكه «جُنگ اصفهان» تبديل به يك جريان ادبي شود. از همينجا بود كه گلشيري به اين نتيجه رسيد كه زنده نگه داشتن فرهنگ منوط به ايجاد جريانهاي فرهنگي است.
وقتي كه بررسي ميكنيم نشريات ادبي را، از جُنگ رازي و صدف تا آخريناش همين كارنامه را، ميبينيم كه هر كدام اين مجلهها نمايشگر فعاليتهاي ادبي زمانه خود هستند از منظر و با انتخاب يك سردبير در راس و با كمك چند نفري ديگر. اهميت اين نشريات هم منوط بود و هست به اهميت همان سردبير. اما گلشيري همواره، و همچون يك وظيفه و رسالت، قائل به ايجاد جمع بود و رشد هر فرد را در هر دوره در بده بستانهاي اين جمعها ميدانست.
گلشيري در اين جمعها، همانگونه كه در كارهاي مطبوعاتياش، نه صرفاً بهعنوان معلم و رهبر، كه بيشتر باني بود و كمككننده تا جرياني ايجاد شود. گلشيري در همين جمعهايي كه به تناوب ايجاد ميكرد و مجلاتي كه هر از گاهي منتشر ميكرد، نه در پي تكثير خود، تكثير شيوه نقد و داستاننويسي خود، كه در پي تكثير و جا انداختن اين باور بود كه با اين جمعهاست كه شعر و داستان هر عصر، بهرغم فشارها و محدوديتها، زنده ميماند. از همين روست كه اعضاي اين جمعها در دورههاي مختلف وقتي يادي از آن جلسات ميكنند، همه تقريباً ميگويند من بودم و فلاني و فلاني، در ضمن گلشيري هم بود و اين خواست گلشيري بود.
«جنگ اصفهان» اولين فعاليت مطبوعاتي گلشيري و حقوقي بود و چند تاي ديگر بود، و انگار دومين كار مطبوعاتي نجفي دوستخواه. بعد از انقلاب، و همان اوايل، گلشيري مجدداً به اصفهان رفت و «دفتر مطالعات فرهنگي» را در آنجا راه انداخت، با اين نيت كه از دل فعاليتهاي ادبي جاري در اين دفتر نشرياتي هم منتشر شود، كه نشد و كار نيمهتمام رها شد.
انتشارات آگاه از سال 1357 اقدام به انتشار مجموعههايي در قالب كتاب بهنام «نقد» و «نقد آگاه» كرد. «نقد آگاه» كه انتشار مجددش و اين بار بههمت دوست شاعر و منتقدمان عنايت سميعي از سال گذشته شروع شده است، ابتدا دو جلد تحت عنوان «نقد» در خرداد و آبان 1357 زير نظر زندهياد مصطفي رحيمي منتشر كرد. از تيرماه 1361 تا اسفند 1363 چهار جلد ديگر و با عنوان «نقد آگاه» با همكاري هوشنگ گلشيري منتشر شد. بررسي مطالب اين چهار شماره در آن مقطع تاريخي حائز اهميت است، چه نقدهاي مفصلي كه خود گلشيري بر داستانهاي دو نويسنده بزرگ معاصر نوشت و چه مجادله قلمي كه بر سر يك موضوع سياسي و اجتماعي بين دو سه نفر از محققان و مترجمان درگرفت.
در بين فعاليتهاي مطبوعاتي گلشيري دو دوره مهم و شاخص وجود دارد كه دستاوردهاي آن از جنبههاي مختلف قابل بررسي است. يكي 10 شماره ماهنامه «مفيد» است و يكي هم و باز، 10 شماره ماهنامه «كارنامه». (شماره يازدهم اين مجله را هم گلشيري تدارك ديده بود كه در دوران بيماري و بعد از فوت او منتشر شد.)
10 شماره ماهنامه «مفيد» در يك سال، از بهمن 1365 تا بهمن 1366 منتشر شد. به دلايل مختلف اين دوره مجله «مفيد» قابل بررسي است. هم «نقد آگاه» و هم ماهنامه «مفيد» بايد بر بستر زمان انتشارشان ديده شوند. براي آنكه به اهميت اين دو نشريه واقف شويم لازم است شرايط زماني انتشار آنها دقيقاً شناخته شود. با شناخت فضاي سياسي و فرهنگي دهه 60، به اهميت كار گلشيري در انتشار اين دو نشريه بيشتر پي ميبريم. مهمتر از همه شناخت مخاطبان محصولات فرهنگي در آن سالهاست و اينكه مخاطبان جوان آن سالها چه شناختي از امور فرهنگي قبل از انقلاب داشتند و بعد از انقلاب كه بهتدريج داشتند «عقلرس» ميشدند چه دغدغههايي داشتند و چقدر ادبيات معاصر و پيشينهاش را ميشناختند. درايت گلشيري در شناخت اين مسائل و تشخيص ضرورتها، در مطالب چاپشده در اين دو نشريه بهخوبي ديده ميشود.
در اين 10 شماره «مفيد»، 10 داستان از 10 نويسنده جوان آن سالها چاپ شده است؛ از اكبر سردوزامي، رضا فرخفال، علي خدايي، محمدرضا صفدري، شهريار مندنيپور، ناصر زراعتي، جعفر مدرسصادقي، منصور كوشان، قاضي ربيحاوي و 40 تن.
گلشيري انگار با چاپ اين داستانها خواسته چشمانداز داستاننويسي و داستان ايراني را ترسيم كند كه در ادامه ديديم نويسندگان سالهاي بعد از ميان همينها بودند.
در اين 10 شماره ماهنامه «مفيد»، گلشيري با مقوله شعر خيلي محتاط طرف ميشود. دو سه شاعر بيشتر در اين نشريه شعر ندارند و در هياهوي شعر و شاعران، او سعي ميكند حداقل اين چند شاعر خوب خوانده شوند. در همين 10 شماره باز گلشيري نقدنويسياش را ادامه ميدهد، و اينبار هدفمندتر. با معرفي و نقد نيما و شاملو و اخوان، او هوشيارانه سعي ميكند نسل جديد و مخاطبش را وصل كند به پيشينه نهچندان دور ادبيات معاصر؛ نسل جواني كه بعد از انقلاب و به دلايل مختلف هر گونه رابطهاي از اين دست را از دست داده بود.
بعد از «مفيد» او يك شماره «ارغنون» را منتشر كرده و چهار شماره (در دو مجلد) «زندهرود» را. اما او براي «كارنامه» تدارك وسيعي ديده بود و خيلي اميد بسته بود كه با انتشار اين ماهنامه جريان فرهنگي وسيع و زندهاي راه بيندازد. «كارنامه» مجلهاي بود كه از ابتدا گلشيري آن را تعريف كرده بود، چشماندازش را ترسيم كرده بود و براي رسيدن به اين چشمانداز، آن جمع و گروه را هم انتخاب كرده بود. گلشيري انگار بنا داشت با «كارنامه» به همه آرمانهايش در اين زمينه شكل بدهد.
كارهاي مطبوعاتي گلشيري حاصل كار جمع و جمعهاست؛ جمعهايي كه در كنار آن كارها براي او بسيار مهم بودند.
0 نظر:
ارسال یک نظر