درباره «عشق چنين زائل ميشود»
همه چيز تنها اتفاق است
پانيذ زرتابي
نام لئو تولستوي بيشتر يادآور رمانهاي بزرگ و عظيمي چون «جنگ و صلح» يا «آنا كارنينا» است. اما «عشق چنين زائل ميشود» كتابي شامل داستانهايي كوتاه و خواندني از لئو تولستوي است. هفت داستان از بهترين داستانهاي تولستوي به انتخاب مترجم توانا سعيد نفيسي و ويراسته سيامك گلشيري.
«لئو تولستوي» از نويسندگان و مشاهيري است كه كمتر كسي مانند او در زندگياش شهرت و محبوبيتي داشته است. تا 1910 كه تولستوي زندگي كرد، مردم از نقاط مختلف دنيا براي ديدارش به روستاي كوچكي در روسيه ميرفتند.
تولستوي در اوايل جواني رهسپار قفقاز شد زيرا برادرش در لشگر قفقاز خدمت ميكرد. او براي ديدار برادر و سياحت به اين سرزمين رفت اما تولستوي هم مانند ديگر جوانان متفكر روسيه به شگفتيهاي تاريخ اين سرزمين چنان شيفته شد كه به خدمت ارتش درآمد.
و اين همان زماني بود كه تولستوي ميخواست خاطرات خانوادگياش را در رمان بزرگي بنويسد. تولستوي خودش مينويسد تا پيش از اين سفر هيچ قريحه ادبي نداشت.
تولستوي تا سال 1853 در يكي از تيپهاي توپخانه سپاه مقيم قفقاز خدمت ميكرد و در تمام جنگ حضور داشت. در 1855 تولستوي از خدمت نظام كناره گرفت و تا دو سال بعد تابستانها را در روستاي كوچك روسيه و زمستانها را در مسكو گذراند.
تولستوي مردي كه بعدها املاك خويش را ميان روستاييان قسمت كرد و كفش و جامهاش را خودش دوخت تا ديگري رنج و خستگي و زحمتي نبرد. مرد بزرگي كه روستاييان ايالت تولا او را ستايش ميكردند در يادداشتهايش درباره دو سال از زندگياش نوشته: «نميتوانم يادي از اين سالها بكنم. مردم را در جنگ ميكشتم.... كار من دزدي، بيناموسي و درشتي و مردمكشي بود. جنايتي نبود كه من مرتكب آن نشده باشم. در ازاي همه اينها رفقاي من مرا كسي ميپنداشتند كه نسبتاً اخلاقي است و هنوز هم چنين ميپندارند...»
در «عشق چنين زائل ميشود و چند داستان ديگر» علاوه بر چند داستان از لئو تولستوي مقالاتي هم درباره زندگي، آثار، انديشهها و مقام فلسفي، اجتماعي و ادبي اين نويسنده شهير روسي نوشته نفيسي آمده است. اين مترجم در مقدمه مينويسد: «در سال 1307 در تمام جهان مراسمي به مناسبت صد سالگي ولادت لئو تولستوي نويسنده بسيار بزرگ برپا شد. من سلسله مقالاتي درباره او نوشتم كه در روزنامه شفق سرخ (سال 1307) انتشار يافت. امسال اين مقالات را با تصرفاتي در اين كتاب گرد آوردم.»
نفيسي در مقالاتش اطلاعات بسيار خواندني از زندگي شخصي و ادبي تولستوي و سفرش به روسيه، خانه تولستوي در مسكو و روستاي ياسنا يا پليانا آورده است.
«پس به عقيده شما انسان تا توانست خوب را از بد تشخيص بدهد. حتي شما مدعي خواهيد شد كه موجود وابسته به محيطي است كه در آن زندگي ميكند... اما من گمان ميكنم در اين جهان همه چيز تنها نتيجه اتفاق است و براي آنكه آن را به شما ثابت كنم بگذاريد يكي از وقايع زندگيام را برايتان نقل كنم.»
اين آغاز داستان خواندني «عشق چنين زائل ميشود» يكي از داستانهاي اين كتاب است. يك اتفاق؛ داستاني ساده اما عجيب.
0 نظر:
ارسال یک نظر