درختی هستم که قهر کرده است



حاشيه‌اي بر نشست رونمايي كتاب «وقتي همه خوابيم» بهرام بيضايي


درختي هستم كه قهر كرده است


امين عظيمي


1
فرقي نمي‌كند در جرگه دوستداران آثار بهرام بيضايي باشيد يا از منتقدان سرسخت و بي‌رحم آثار او. بهرام بيضايي همواره جايگاهي منحصر به ‌فرد در حوزه آفرينش آثار نمايشي و پژوهش‌هاي ماندگار ادبي در كشور ما داشته و دارد. گفتمان بيضايي در طول نيم‌قرن اخير، علاوه بر محافل دانشگاهي و حيطه‌هاي نظري تخصصي تئاتر و اسطوره‌پژوهي، راه بر فرهنگ توده نيز گشوده است. به طور مثال فيلم‌هايي چون «سگ‌كشي» كه در نظرسنجي جشنواره فيلم فجر از سوي مخاطبان عام سينما به عنوان تاثيرگذارترين فيلم پس از انقلاب در ايران انتخاب شد يا اجراي «افرا» كه مخاطباني از هر صنف و گروه و طبقه را به تماشاخانه وحدت كشاند. اينها نمونه‌هايي قابل تامل در زمينه تعامل هنرمند با مخاطب در گستره كلان اجتماعي به شمار مي‌رود. ناگفته پيداست كه نبايد نقش رسانه‌ها را نيز در هرچه گسترده‌تر شدن دامنه استقبال از آثار بيضايي ناديده پنداشت؛ چه رسانه‌هايي كه هنگام ارائه اثري تازه از اين هنرمند به هزار و يك شكل در انعكاس فعاليت‌هاي او با يكديگر رقابت مي‌كنند و چه رسانه‌هايي كه بر اساس سياست‌هاي نانوشته‌شان از انتشار خبر و مطلبي در مورد بيضايي سر باز مي‌زنند؛ امري كه تا به امروز به سود بيضايي و جلب توجه غيرمستقيم به آثار او عمل كرده است. با اين حال بيضايي و جهان آثارش منتقدان بي‌رحمي نيز بر خود ديده است؛ انتقاداتي كه اوج آن را شايد بتوان در زمان اكران فيلم «وقتي همه خوابيم» در جشنواره فجر دوره بيست و هفتم شاهد بود. جنبشي از نقدهاي تند و تيز و گاه پرده‌درانه كه پس از نمايش فيلم در سالن سينماي مطبوعات آغاز شد و طي چند روز به توفاني از جدال‌هاي قلمي موافقان و منتقدان آثار بيضايي بدل شد كه تمامي صفحات فرهنگي روزنامه‌ها را به سرعت درنورديد؛ منتقداني كه تعارفات هميشگي را كنار گذاشته بودند و در تركتازي به بيضايي و ميراثش ثانيه‌اي فروگذار نبودند. امري كه خاطر بيضايي را آنقدر مكدر كرده است كه در جلسه رونمايي فيلمنامه اين فيلم كه دو روز پيش در فضاي محدود انتشارات روشنگران و مطالعات زنان برگزار شد، ترجيح داد حتي كلمه‌اي در مورد اين كتاب سخن نگويد و تنها هنگامي لب به سخن بگشايد كه پرسشي در مورد ديگر آثار او مطرح شده است. با اين حال انتشار فيلمنامه اين اثر سينمايي فرصت مغتنمي را براي همان منتقدان و موافقان و نيز علاقه‌مندان بيضايي فراهم آورده است كه در فضايي به دور از هياهو و شيفتگي و غرض‌ورزي به سنجش و قضاوت پيرامون آن بنشينند. به ويژه آنكه نسخه وي‌سي‌دي فيلم ماه‌هاست در بازار توزيع شده است و اين امر كار داوري را راحت‌تر كرده است. اما ترجيع‌بند صحبت‌هاي بيضايي در اين نشست معطوف به آرزوي انتشار آثار پژوهشي همچون «هزار افسان»؛ پژوهشي در ريشه‌هاي هزار و يك شب، فيلمنامه‌ها و نمايشنامه‌هاي مجوز نگرفته و تجديد انتشار برخي آثارش بود.



2


نمي‌توانيد از علاقه‌مندان جريان تئاتر در ايران باشيد اما نام كتاب «نمايش در ايران» بهرام بيضايي به گوش شما نخورده باشد. پژوهشي گرانسنگ كه براي اولين بار در دهه 40 شمسي و عنفوان جواني بيضايي با سرمايه شخصي خود او منتشر شد اما متاسفانه يا خوشبختانه تا به امروز هيچ رقيبي نيافته است و پس از توزيع هزاران نسخه چاپ افست و غيرقانوني در بازار، بالاخره در سال 1379 توسط انتشارات روشنگران براي اولين بار به شكل رسمي به طبع رسيد. متاسفانه از آن رو كه در طول نيم‌قرن اخير هيچ پژوهشگر يا مدرسي نتوانسته است اثري در حد و اندازه‌هاي «نمايش در ايران » خلق كند و حتي با توجه به گذر زمان و دست يافتن به داده‌هاي تازه در حوزه تاريخ نمايش در ايران اثر و پژوهش كامل‌تري به چاپ برساند و خوشبختانه از اين رو كه نگاه موشكافانه بيضايي در شناخت و معرفي جريان‌هاي نمايشي در ايران مبين استواري كار سترگ بيضايي بر اصول مدون پژوهش و متدولوژي كاربردي آن كتاب است كه تا به امروز نه‌تنها ذره‌اي از ارزش‌هاي آن كاسته نشده بلكه تحليل مختصري كه بيضايي در مقدمه كوتاه كتاب در تبيين دلايل عدم شكل‌گيري جريان دامنه‌دار تئاتر و سنت‌هاي نمايش بومي در ايران آورده است، هنوز هم موشكافانه‌ترين و قابل قبول‌ترين نظريه‌اي است كه در اين زمينه مطرح شده است. شهلا لاهيجي مدير نشر روشنگران در بخش توضيح ناشر اين كتاب در سال 1379 اشاره كرده بود كه «اين اثر خيلي زود با ويرايش جديد و در شكل و شمايلي تازه همراه با تصاوير رنگي به چاپ خواهد رسيد.» اما پس از گذشت يك دهه هيچ نشاني از آن كتابي كه وعده داده شده بود تا به امروز يافت نشده است. هنگامي كه در حاشيه نشست رونمايي فيلمنامه «وقتي همه خوابيم» از بيضايي پرسيدم چرا اين كتاب كه تا اين حد براي دانشجويان و استادان تئاتر ارزشمند است به فراموشي سپرده‌ايد، گفت: «متاسفانه خلاقيت در ما قطع شده، همچنان كه سيستم توليد در كشور ما مرده است. من يك نفرم و دستيار و گروهي ندارم. از سوي ديگر بايد زندگي‌ام را هم بگذرانم، درحالي ‌كه پژوهش كاري كامل و تمام‌وقت است كه معمولاً به صورت گروهي انجام مي‌شود. اما از آنجا كه من تنها هستم هنوز نتوانسته‌ام نسخه كامل‌تر اين كتاب را آماده چاپ كنم.» سرنوشت «نمايش در ايران» همچون جريان نشر آثار پژوهشي در كشور ما در هاله‌اي از ابهام به سر مي‌برد چرا كه هيچ نهاد دولتي يا حتي مردم بنياد (NGO) انگيزه‌اي براي حمايت از فعاليت‌هاي مدون و طولاني‌مدت و بنيادي پژوهشي ندارد. گويي همه دست‌اندركار اتفاقات زودگذري هستيم كه تنها نمود آني آن برايمان حائز اهميت است و هيچ تصوري براي فردايمان نداريم. بيضايي در ادامه نشست در اين باره گفت: «بسياري از مديران به اين مي‌انديشند كه چگونه مي‌توانند در دوره مديريت‌شان هيچ كاري انجام ندهند. آنها بيشترين پول و عنوان را به دست مي‌آورند، درحالي‌كه هيچ كاري نمي‌كنند و از زماني كه اين شيوه در كشور ما رايج شده ما ديگر هيچ‌ چيزي نمي‌سازيم... ما نسل فيلمساز بعد از انقلاب را هم تربيت كرديم، اما آنقدر فضا را تنگ كرديم كه آنها هم نتوانستند دوام بياورند. چون ما حاضريم همه‌چيز را تغيير بدهيم به جز خودمان.» بيضايي حتي در پاسخ به پرسشي در ارتباط به تمايل‌اش براي اجراي نمايشنامه «سهراب‌كشي» كه سال گذشته توسط همين نشر به چاپ رسيد، گفت: «در لحظه‌اي هستم كه از اين متن بيزارم. زماني وجود دارد كه چيزي در آدم مي‌رسد و آن‌چيز در لحظه ديگري خشك مي‌شود و من امروز اين احساس را نسبت به اين متن دارم. زماني حس مي‌كردم، مي‌توانم اجراي فوق‌العاده‌اي از اين نمايش به صحنه ببرم. اما امروز هيچ اطميناني ندارم. در شرايطي كه آدم‌ها و قوانين مدام در حال تغيير هستند، نمي‌توانم جلو بروم. در اين وضعيت مانند درختي هستم كه قهر كرده است. اگر چيزي كه زمان آن فرا رسيده اتفاق نيفتد در درون من جوشش‌هاي برعكسي رخ مي‌دهد و در اين وضعيت هيچ نمي‌دانم سرنوشت اجراي «سهراب‌كشي» چه مي‌شود. روزي مي‌گويند آن را اجرا كن اما من تا بخواهم اين پيشنهاد را باور كنم ديگر كسي براي اجراي اين اثر پيگيري نمي‌كند.»



3


بيضايي از كامپيوتر بيزار است. اين نكته را مي‌توان در واكنشي كه در طول جلسه به پيشنهاد انتشار الكترونيكي برخي آثارش كه امكان چاپ در قالب كتاب ندارد به خوبي حس كرد. وقتي به او پيشنهاد دادم برخي آثارش را در سايت اينترنتي يا وبلاگ منتشر كند با كنايه گفت: «من از آن دستگاه [كامپيوتر] بيزارم و حاضر نيستم لحظه‌اي پشت آن بنشينم.» ريشه اين امر را بيش از آنكه مبين بيگانه بودن بيضايي و همنسلان او با تكنولوژي باشد ‌بايد در كاركرد بياني آن جست‌وجو كرد. واكنش منفعلانه بيضايي يك رفتار اعتراضي به جامعه‌اي است كه آن‌طور كه بايد قدر روشنفكران و هنرمندانش‌ را نمي‌داند. بيضايي در طول نشست بارها و بارها از عدم وجود بنياد، سازمان يا نهاد حمايت‌كننده‌اي كه كار بازاريابي آثار نمايشي او را انجام دهد گله كرد. او بارها از اين نكته گله كرد كه تا كي بايد فيلم‌ها و آثارش را زير بغل بزند و به اين و آن مراجعه كند تا براي تكثير، نمايش و انتشار آنها اقدامي صورت بپذيرد؟! چرا نبايد هنرمند، نويسنده و متفكري همچون بيضايي پس از 60 سال فعاليت مداوم و تاثيرگذار در حوزه فرهنگ و هنر ايران هنوز نگران معيشت‌اش باشد؟! نگران اين امر كه اگر زمان‌اش را بر سر كارهاي پژوهشي بگذارد ممكن است مشكلات اقتصادي گريبانش را بگيرد. به زعم نگارنده عدم تمركز محض بيضايي زمينه‌اي شايد بسيار ماندگارتر و تاثيرگذار‌تر و حتي برانگيزاننده‌تر از انتشار فيلمنامه باشد ريشه در اين مهم دارد كه او هيچ‌گاه فراغت و آسودگي كافي براي فعاليت خويش نيافته است و اين فشار و محروميت سبب عدم تمركز و يأس نسبت به كامل كردن پژوهش‌هايي همچون «نمايش در ايران» او شده است. به گونه‌اي كه او براي جلوگيري از حذف و فراموشي توسط هموطنان بي رحم و حافظه‌اش ناچار است دست به كارهايي بزند كه براي دايره وسيع‌تري از مخاطبان قابل بهره‌گيري باشد. بيضايي نگران است. حتي اگر خودش اين نكته را قبول نداشته باشد. نگران فراموش شدن از سوي مخاطبان بي وفا و سطحي‌نگر است. و اين جدال با فراموشي، گاه انرژي او را زائل كرده و در ميدان توليد آثاري چون «وقتي همه خوابيم» - به‌زعم نگارنده به هدر داده است.


كاش ما براي بيضايي مخاطباني منصف و قدرشناس باشيم. كاش مديران فرهنگي ما با دقت بيشتري به فعاليت‌هاي بنيادين در حوزه فرهنگ و هنر ايران توجه نشان دهند و با ايجاد فراغت براي چهره‌هاي ارزشمندي چون «بهرام بيضايي» او را در مسير امن و آرام‌بخش از فعاليت‌هاي پژوهشي و خلاقه قرار دهد؛ فضايي كه هنرمند نخواهد از طريق آن از بي‌مهري و درك‌ناشدگي مخاطبان انتقام بگيرد.

0 نظر:

ارسال یک نظر