چيزي از سياهي دنيا كم نشده

نگاهي به مجموعه شعر «الف تا ي» سروده علي اسداللهي

چيزي از سياهي دنيا كم نشده

عليرضا عباسي

مولفه‌هاي دروني انسان نظير ذهن (زبان، نگاه و انديشه)، ميل، احساسات، عواطف و... كه تحريك هركدام منجر به تحرك قواي تحليلي در او مي‌شوند، براي واكنش به هر نوع مخاطب‌شدگي آمادگي دارند.

مخاطب‌شدگي در حوزه‌هاي خاص نظير فرهنگ نوع خاصي از رابطه را ميسر مي‌سازد و در حوزه‌هاي زيرمجموعه و تخصصي‌اش مانند شعر باعث پررنگ‌تر شدن تحرك در مولفه‌هاي فهمي، تاويلي مي‌شود.

ضرورت وجود شاخصه‌هاي زيباشناسانه به عنوان يكي از علائم درك شكل هنري از اثري در ژانر شعر مويدي بر اين واقعيت است كه مخاطب با مقوله‌اي از هنر سروكار دارد كه نقطه عطفش در برقراري رابطه، ايجاد ارتباط بين مشتركات دروني انسان‌هاست. شاعر به تناسب تجربه‌هاي قريحي، اكتسابي، زيستگاهي، بومي و... مي‌تواند اثري به وجود آورد كه مخاطب، به نسبت امكان ورود و همذات‌نگري با آن در خلقش مشاركت داشته باشد.

اينجاست كه مي‌توان بر اهميت رابطه و ضرورت مخاطب براي شعر بيشتر تاكيد كرد و از آن نتيجه‌اي نسبتاً بديهي گرفت؛ اين نتيجه كه امكان فراهم شده توسط اثر هنري براي ايجاد رابطه، مهم‌ترين و موثرترين وجه شكل‌گيري آن است، اگرچه ممكن است امكان اين رابطه به دليل امكان برخورداري شعر از مولفه‌هاي خاص و ظرفيت‌هاي متنوع، نياز به تحليلي حرفه‌اي داشته باشد. از طرفي توجه شاعر به همه آنچه پيرامونش را در ابعاد نزديك يا دور فرا گرفته است، مي‌تواند زمينه‌ساز به وجود آمدن آثاري توسط او باشد كه علاوه بر بهره‌مندي از امكانات ارتباطي و مشتركات قابل لمس، درك يا استنباط جامعه بزرگي از مخاطبان را شامل شود. آثاري كه در آنها دامنه مولفه‌هاي عيني و ذهني شاعر، دامنه‌اي محدود به وضعيت‌هاي شخصي و صرفاً معطوف به مفاهيم كلان نباشد و بتوانند علاوه بر ارائه تجربه‌هاي شخصي، تجربه‌هاي عمومي (ذهني ) را نيز در جهاني سرشار از سرشت‌هاي متضاد پوشش دهند.

توجه به اجزاي مجزا به عنوان عامل‌هاي موثر در شكل‌گيري شعر نشان مي‌دهد اينها در واقع همان عواملي هستند كه به‌رغم استقلال، نياز به تنيدگي همساني در شعر دارند و معمولاً در بررسي هر شعر با مجموعه‌اي از ويژگي‌ها روبه‌رو هستيم كه به نسبت انعطاف در برابر شاخصه‌هاي زيباشناختي، انتقال بن‌مايه آثار را ممكن مي‌سازند؛ انتقالي كه پايه آن را بدون شك، منطق گفتار و فهم تشكيل مي‌دهد اگرچه ممكن است منطقي از لحاظ روابط در اجزاي شعر ضروري نباشد.

همه اجزاي موثر نظير زبان، تصوير، تخيل و انديشه با ورود به دنياي نوشتار خود را به دل هم مي‌زنند تا امكان قابل‌تر و زيباتري براي انتقال هر چيزي كه متن در خود نهفته دارد، ايجاد كنند.

توجه به ويژگي‌هاي هم‌عصر توسط شاعر، فهم تاريخي آثار را براي مخاطب به طور چشمگيري افزايش مي‌دهد و براي او امكان ورود به فضاي تازه متن و توجه به جهان‌بيني اثر را هرچه بيشتر ايجاد مي‌كند.

الف تاي نام مجموعه شعري است شامل 52 اثر از سروده‌هاي علي اسداللهي كه در سال 1388 توسط انتشارات آهنگ ديگر به چاپ اول رسيده است. اين مجموعه اولين دفتر چاپ شده از آثار اين شاعر است.

اشاره مختصر بالا، قبل از بحث در مورد عنوان اصلي كه بررسي ويژگي‌هاي مجموعه شعر مورد نظر است، بي‌ارتباط صورت نگرفته، چراكه در خوانش آثار اين مجموعه با سروده‌هايي طرف هستيم كه نسبتاً از ويژگي‌هاي اشاره شده برخوردارند. ويژگي‌هايي نظير برخورداري از موضوعات و مضامين متنوع كه قابليت همذات‌انديشي را براي طيف وسيعي از مخاطبان حفظ كرده‌اند، وجود زباني پخته در وجه بيان و صميمي از منظر انتقال دغدغه‌هاي نهفته در لايه آثار، امكان درگير شدن با انديشه‌اي كه در شعرها بر اساس امكانات تصويري يا تخيل نسبي رخ نموده‌اند و بهره‌گيري از ظرفيت‌هايي كه به استنباط شاخصه‌هاي زيبا‌شناسي و برجسته‌سازي آنها كمك شاياني كرده‌اند (نظير آشنازدايي يا در خدمت گرفتن ظرفيت‌هاي اسمي، كلامي يا مفهومي، استعاري).

«تورها كه رها شدند/ همه چيز چند ماهي عقب افتاد/...» (ص38)

«../ و به افتخار آتش‌بس / تا صبح آتش‌بازي كرده باشي در خيابان‌ها/....» (ص102)

«به مادر/ كه پا به پاي سرم‌ها گريه مي‌كرد...» (ص42)

نكته مهم و قابل اشاره‌اي كه اين مجموعه را به توفيق بيشتري رسانده است، همان جهان‌بيني نهفته در بن آثار است كه به‌رغم تنوع موضوعي يا مضموني به صورت ‌شناسه‌اي تشكيل شده از جهان‌بيني جمعي در دنياي معاصر شاعر محسوس است، و به اين دليل جزء امتيازات اثر محسوب مي‌شود كه المان‌هاي تعريف جهان‌بيني در متن را دارا هستند.

«الفباي جنگ يادت نرود: /ساختماني كه بمب مي‌خورد / گروه سني‌اش را فراموش خواهد كرد/...» (ص48)

«.../بعد/ به آرزوهاي در ترافيك مانده، زنگ بزن/ بگو شب دير مي‌آيي» (ص11)

«يك صبح بيدار مي‌شوي/ مي‌بيني/ چيزي از سياهي دنيا كم نشده/...» (ص51)

اسداللهي در اولين مجموعه شعرش گاهي چنان پخته خواننده‌اش را به صورت مستتر به ارجاعات يا اشاره‌هاي بيروني مي‌كشاند و ذهن او را به تجسم و تحليل وامي‌دارد، كه گويي تجربه‌هاي تاريخي‌اش نسبت به آنها عيني است. او در عين حال بدون گرفتار شدن در موضوعات ارجاعي، متن خود را از ظرفيت‌هاي زيباشناختي سرشار كرده است. ممكن است خواننده از طريق نامگذاري برخي آثار او به وجه ارجاعي آنها توجه بيشتري كند وگرنه خود شعر موضوع را بر ماهيت شاعرانه‌اش ترجيح نداده است.

(شعرهاي صفحات 26، 33، 46، 64، 69، 87 و...)

يكي ديگر از موارد قابل اشاره در رديف امتيازات مجموعه اين است كه آثار به‌رغم داشتن شكل روايي كه از انسجام ساختاري (واژگاني، محوري) برخوردارند، به نثرگونگي مبتلا نشده و عيني و نزديك بودن نسبي تصاوير يا قابليت لمس آنها در آثار، به امكان استنباط يا درك خواننده كمك كرده‌ است. استفاده از كلمات، صفات يا اسامي كه ابتدا به ساكن بار شاعرانه‌اي از خود متبادر نمي‌كنند (مانند اتاق عمل، سطل آشغال، تشت، تخم مرغ، ترافيك، سگ‌هاي امداد، جوراب‌هاي پاريزين و بسياري ديگر) و حل كردن آنها با ظرفيت‌هاي زيباشناسانه در شعر، يكي از عملكردهاي موفق زباني در آثار اين مجموعه است.

«.../كنارم بيا/ و سعي كن/ پاهايت از پتو بيرون نماند/ تا سگ‌هاي امداد /ديرتر اين رويا را خراب كنند.» (ص16)

پايان‌بندي‌ها مناسب براي روند عمودي آثار، به عنوان ختم روايت عمل نمي‌كنند بلكه امكان ذهني و انديشگي خواننده را در حالت تعليق نگه داشته و علاوه بر ايجاد خرسندي حسي براي وي، او را در امكان تاويل و درگيري آزاد گذاشته‌اند.

«.../همين طور دودل بمان!/يكي را به آسمان ببند/ و ديگري را نگه دار / تا تفنگ‌ها بي‌هدف زندگي نكنند...» (ص20)

گاهي تنگ بودن منطق واژگاني در برخي آثار منجر به محدود شدن عرصه در آنها شده است كه البته اين مورد در حكم آسيب، متوجه مجموعه نيست و تنها چند اثر از آن رنج مي‌برند.

«تهران /مثل كف دستم بود/ دستم براي نقشه‌ها رو شد / هميشه يك نقشه همراهت داشته باش / هر وقت داشتي گم مي‌شدي / دست‌هايم را بگير» (ص17)

صميمي و قابل استنباط بودن تخيل يا تصاوير در آثار برآمده از صميميت زباني براي خواننده علاوه بر لذت حسي امكان دريافت عمق معنايي را ايجاد كرده‌اند.

«.../مي ترسم اين كاغذ را بلند كنم/ و بمب‌هايش بريزند روي زمين/...» (ص73)

«...از پيراهنم پرچمي بساز/ كه در آغوش تو به اهتزاز در مي‌آيد/...» (ص64)

«.../اما هنوز كافي است/ گاهي بي‌هوا بگويي دوستت دارم/ تا پرنده‌اي از دهانت بپرد / و بنشيند / بر شانه گربه‌اي دلتنگ...» (ص116)

با دقت نظر در آثار، بسامد واژگاني مانند بمب و مين احساس مي‌شود اما به‌رغم وجود چنين اتفاقي كاركرد آنها در آثار باعث به تكرار رسيدن محتوا نشده و هر بار استفاده تازه‌اي از آنها صورت گرفته است.

وجود كلماتي كه داراي بار نمادين و بومي هستند (فاتحه، معراج، حلالم كن و...)، در برخي آثار به دليل قابليت جايگزيني براي خروج از نگاه‌هاي بومي به آنها آسيب رسانده و يقيناً شاعري كه نشان داده دايره واژگاني‌اش در اين مجموعه از محدوده خاص و تعريف‌شده‌اي پيروي نمي‌كند، مي‌توانست جايگزين‌هاي مناسبي براي آنها پيدا كند.

در مجموع بايد اذعان داشت مجموعه شعر الف تا ي يكي از مجموعه‌هاي متنوع و موفقي است كه در سال‌هاي اخير به چاپ رسيده‌اند و به همين نسبت سطح توقع خواننده از علي اسداللهي در آثار و مجموعه‌هاي بعدي‌اش افزايش يافته است.

0 نظر:

ارسال یک نظر